چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

بیست و یک فروردین 94

سرنوشت تو را نشاند در کنار سواحل خلیج فارس..تو راهی بوشهری و دل من هم همینطور و جسمم همینجا هزارکیلومتر اینطرفتر پشت سر تو و دل خودم آب می ریزد از تنهایی شکوه نکن دل من مدتهاست همپا و همراه توست و من برای جفتتان والله خیر حافظا وهوارحم الراحمین میخوانم.انگار تو هم باید فاتحه دلت را بخوانی ک همراهت نیامد و مدتهاست پیش من به یادگار مانده بیا این دم دمهای رفتن قول بدهیم اگرنشد مواظب جسم هم باشیم حداقل مواظب دل همدیگرباشیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد