تابستان ب نیمه نزدیک شده و رسما هیچ غلط مثبتی نکردم
دم کنکور با آن همه اعصاب خردی فیلم دیدنم قضا نمیشد و رسما هر شب تا ساعت سه فیلم میدیدم ولی الان ارشیو فیلم هایم خاک میخورد حتی وقتی ی ناخنکی هم بهش میزنم هیچ جذابیتی برایم ندارند هیچ کدام در هیچ ژانری
یک مقاله میخواستم بنویسم یعنی یکی که نه حداقل دو سه تا ولی در نوشتن همان یکی هم مانده ام و فقط نظاره میکنم
لیست کتاب هایی ک باید بخوانم مثل تمام وقت هایی ک قرار بود بخوانم و نخواندم خط نخورده مانده
قرار بود یک مانتوی تابستانی بدوزم ک کلا منصرف شدم والا تا من بخوام بدوزم پاییزه چکاریه خب
ب خاطر حضور ماه مبارک رمضان و میهمانی خدا چهارکیلو ناقابل وزن کم کرده ام و این برای من یعنی فاجعه
حتی تلگرام و بحث های خنده دار بچه ها هم هیچ جذابیتی ندارد فقط مثل لاکپشت نظاره میکنم و ب اهستگی عبور میکنم
یکبار هم پاستا پختم و خواستم قدم مثبتی بردارم ک با واکنش منفی اعضای خانواده کلا منصرف شدم
کلی موضوعات جالب دور و برم هست و حال نوشتن ندارم
رتبه درخشان خواهرک هم ک شده مزید بر علت روزی سه بار گریه میکنه و من مجبورم هر روز براش توضیح بدم ک تموم شد ورفت لطفا فکر آیندت باش و اون هم نفهمه و باز فردا گریه کنه..خب خواهر من تو الان روزی سه بار من ی حرفو میزنم درک نمیکنی چجوری قرار بوده گسسته و دیفرانسیل بزنی؟؟ اونا رو هم درک نمیکنی دیگه
تنها کار مثبت این روزها این است ک میروم ب سایت های مرتبط با رشته ام میچرخم و ب بچه هایی ک امتحان ارشد دارند مشاوره میدهم وگرنه بقیه اش رو مثل خرس گریزلی یا نمیدانم خرس قطبی میخوابم و حتی دلم میخواهد در باشگاه هم بخوابم و حتی در سر سفره وعده های غذایی هم ولم کنند میخوابم حتی همین الان هم خوابم می آید...
خوشحالم که دوباره نوشتید
خوشحالم ک حداقل یکی رو خوشحال کردم
هی هی هی
این تلف کردن عمدی عمر بد دردیه :(((
البته هنوز یه چیزیت خوب کار میکنه! طنز نوشتههات. دوستشون میدارم :)
خواهرت!!
یاسی واقعا دیوونم کرده الانم اتفاقا میخواد بزنه روانشناسی الان استرس داره ک اونو قبول نشه :|
چرا عمر رو تلف کنی - سعی کن که انگیزه بیشتری داشته باشی
تازه فوقشم اگه درس بخونی آخرش هیچ چیزی نیست
خب من خوشبختانه یا متاسفانه درس رو فقط ب خاطر درس بودنش میخونم نه اینکه تهش چیزی باشه یا نباشه
عصبانیته موج می زنه تو نوشته تون!
بعضی وقتا آدم یهو گیر می کنه یه جا!قفل میشه همه چی.اینجور مواقع معمولا با برنامه ریزی های "آهسته پیوسته" نمیشه نجات پیدا کرد.باید یهویی ضربتی عمل کرد.مثلا همون مانتویی ک میگی میخوای بدوزی.یهو استارت بزنی و شروعش کنی.بدون فک کردن به هیچ چیز جانبی و اما و اگر ها.
بله پیشنهاد خیلی خیلی به جاییه درست میگید باید استارت پایان تنبلی ی جا زده بشه