چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

نوش دارو بعد از مرگ فاطمه

دختر پنج ساله ای در پارک کوهسار در حوضچه ای افتاده و جانش را از دست داده و یک ملت را عزادار کرده .....

خبری ک همه این روزا شنیدیم ... خبری که بازرس بی نوای ما سه بار گزارش خطر کرده بود و هیچکس توجهی نکرده بود چون اینجا همه زنگ خطرها بعد مرگ و حادثه صدا می کند...چون نامه ایمنی الزامی برای پیمانکاران شهرداری یک ماه روی میز دکتر قالیباف می ماند و درست روز بعد از مرگ فاطمه امضا می شود....چون پیمانکار فقط پولش را می گیرد و حواسش به موتور در حال کار حوضچه وسط پارک نیست که دخترک دسته گل را تکه تکه تحویل خانوادش می دهد....چون ما هرچی داد میزنیم صدایمان به هیچ جا نمیرسد البته گوشی هم نیست که بخواهد بشنود... همه گوشها رفتنه اند روبان فلان پروژه را قیچی کنند و کلنگ تزئین شده را به زمین بکوبند...

به چه درد میخورد نصب حفاظ و درپوش بعد از مرگ؟؟مگر قرار بود چند نفر بمیرند؟یک نفر بود که تمام شد.

به چه درد میخورد ابلاغ بخشنامه جدید ایمنی با 4 بخش دهن پرکن مگر قرار است چند نفر گلسر دخترشان را به جای خودش تحویل بگیرند؟

البته بد هم نشد با گزارش بازرس بدبخت ما شهرداری نجات پیدا کرد و تبرئه شد چرا که دیده بود و گزارش کرده بود و اگر ندیده بود واویلا .... ولی فقط دیدن و گزارش کردن مهم بود؟؟لازم نبود پیمانکار زحمت بکشد درستش کند؟؟حتما لازم نبوده که نکرده است چون ما نمیفهمیم و فقط بقیه میفهممند!! همین که شهرداری تبرئه شد و بازرس ما دید بس است!!!

عادت کرده ایم و عادتمان داده اند به سهل انگاری به کم کاری....وای بر کم فروشان ...سخت خداست جز معدود سخنانی است که خدا بی پروا کسی رو مورد خطاب قرار می دهد...حتما که نباید 100گرم پنیر کمتر بفروشند...همین که هیچ چیز سرجایش نیست یعنی از من کارشناس کم فروشی می کنم در خدمت تا رئیسم ... انقدر کم فروشی کردیم که دخترک بیچاره مرد 

خداکند کم فروشی نباشد دیگر....هیچ جا هیچ وقت 

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسی‌ترین دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 02:36

سلام عزیزم اینجا کامنت خصوصی نداره آیا؟؟

گرفتم کامنتو دمت گرم دختر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد