چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

ارسباران

عرضم ب حضورتون ک خبررسید عصر شعر و ترانه تو پنجشنبه اول هر ماه برگزار میشه و ماهم با تنی چند از دوستان دوان دوان راهی شدیم

طبق معمولم دیر رسیدیم و جا نبود ک بشینیم یهو دیدم سه تا صندلی اولین ردیف خالیه ... به هرحال ما شعورمون هنوز ب اون حدی نرسیده ک وقتی میبینیم 20 نفر دیگم سرپا وایسادن و نمیرن بشینن حتما ی مشکلی هست شاید صندلی خار داره نمیشه بشینی روش واسه چی شما سه تا گاگول سرتونو میندازید پایین میرید میشینید

تا اواسط مراسم هنوز درگیر این بودم ک خب ملت ما چرا اسکولن نیومدن بشینن رو این صندلیا ... یهو دیدم دو سه تا از این آقایون بغل دستی ما بلند شدن و یکی دوتا دیگه از اقایون نشستن سرجاشون ...بازهم با مغز نخودیم داشتم حدس میزدم حتما خسته شدن بعد این چند نفرم از ما یاد گرفتن اومدن نشستن سرجای اینا...

نور سالنم کم بود و زرد و خلاصه فضا بسی هنری بود

یکی از این اقایون تازه جلوس کرده هی وسط نقد استاد کاکایی میپرد هی ی مطلب جدیدی میگفت و منم بعد چندین بار سعه صدر و چندین بار نگاه غضب آلود داشتم کم کم خودمو آماده میکردم ک برگردم تو روش بگم کاش ساکت شی !!!! در همین حین استاد کاکایی فرمودن عرض خیر مقدم داریم خدمت جناب اقای فلانی و فلانی و فلانی ... خب آقای فلانی جان ب من چ نور سالن کمه و من نمیتونم صورت همچون ماه شما رو که از شاعرای مورد علاقه من هستید تشخیص بدم و شعورم هم نمیرسه که ردیف اول برای مهمانان ویژه است و خیلی بی شعورتر هم هستم که نمیفهمم بقیه بلند شدند شما بنشینید و خودشون سرپان و فقط منم ک عین کرگدن لم دادم رو صندلیم.

خب شما هم کمی رعایت کن دیگه یعنی چی که وسط نقد استاد هی اظهار فضل میکنی (خدایی این قسمتش ی مقدار بی شعوری اقای فلانی بود ) که من مجبور شم بهت چشم غره برم!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
متین چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 12:52

خودمم همین شکلی بودم دقیقا

سحر خانم جمعه 2 بهمن 1394 ساعت 18:40 http://sahar8.vba.ir

خیلی ممنون از وب سایت خوبتون که فوق العاده عالیه....واقعا متشکرم....
89651

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد