چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

کار از اما و اگر گذشته من مطمئنم که ی احمقم

سوم بهمن 93

اوایل ترم یک بودم تو خوابگاه با ی دختری از ی شهرستان خیلی کوچیک هم اتاقی بودم اون زمان بنده ب دلیل بیش فعالی ک از کودکی بام بود با مقوله (مغوله) جنس مذکر راحت برخورد میکردم و ب نظرم دوست پسر خیلی عادی بود ی چیزی مثل آب خوردن تو ملا عام جلوه میکرد برام ک بعدا فهمیدم اصلا تفکر درستی نیست و حداقل هنوز جا نیوفتاده بین بچه ها نه که نباشه یا ندونن ولی خب بروزم نمیدادن خلاصه این هم اتاقی ما بیست چهارساعت گوشی دستش بود و بدون اینکه ما چیزی بگیم این بنده خدا هی میگفت با بابام حرف میزنم ی شب من از خواب بیدار شدم برم آب بخورم حالا کلا حواسمم نبود به کسی یعنی کلا داشتم تو خواب میرفتم سمت یخچال ک یهو این دوست عزیزم کلشو از زیر پتوش دراورد و گفت بابامه... نمیدونم من انقدر احمق ب نظر میام یا بعضی دوروبریام انقدر احمقن ک منم احمق میبینن ب حدی ک دلم میخواد ی نظرسنجی بذارم ک آیا من احمقم؟؟ اون خاطره بالا ی مثال بود ولی خب الان بعد چهارسال بازم سر ی سری مسایل از این موارد زیاد پیش میاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد