چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

چرند و پرندهای گاه و بیگاه

نمی توان گفت باید نوشت

به تماشا سوگند و به آغاز کلام

بیست و هفتم دی 94

هیچ وقت از نوشتن خاطره لذت نبردم ولی گهگاهی از سر تفنن در دوران جوگیر دبیرستان این کارو میکردم و خب الانم با خوندنش هیچ حس خاصی ندارم 

شایدم بلد نبودم خاطره بنویسم انگار قرار بود این خاطره ها تو دادگاه قرائت بشه خط به خط ساعت به ساعت شرح ماوقع دادم

ولی اینجا رو واسه دل خودم مینویسم چیزی ک شاید نشه اسمش رو خاطره گذاشت اینجا فکرایی ک گاه و بیگاه از ذهنم میگذره و دلم میخواد بعدها فکرامو مرور کنم بررسی اینکه رشد فکری صعودی داشتم یا نزولی برام لذتبخشه  میدونم شاید هفته ای پیش بیاد که ده تا مطلب بذارم و شاید هفته هایی باشه ک اینجا خالی بمونه ذاتم همینه غیرقابل پیش بینی اونقدر ک گاهی خودمم کلافه میشم 

انقدر ک خیلی وقتا بین خواستن و نخواستن خیلی چیزا مرددم واین روزها بیشتر...

خوشحالم ک منو با همه فراز و نشیبام میخونید...

بسم الله الرحمن الرحیم....الهی به امید تو...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد